2010/05/24
وقتی با زاویه نود درجه خم شده اید روی تخت یک دخترکی که شیرمست شده و دلش می خواد بخوابه و تمام سعیتون رو دارید می کنید که آرامشش به هم نخوره و از خواب شیرینش بیدار نشه و یک دفعه متوجه می شین که دست کوچولوشو با تمام زورش انداخته به یقه لباستون و مشتشو بسته ، چه کاری می شه کرد جز اینکه در همون وضعیت و به سختی لباستون رو در بیارین و بذارین همونطور مشتش بسته بمونه !
..
2 Comments:
Anonymous Anonymous said...
بعداز دو ساعت سروکله زدن نارین را می خوابانم.یکی دو ساعت مال خود خودم. غذا که داریم شستن و رفت وروب و مرتب کردن...برای بعد.صداي تلفن را خفه مي كنم.آيفون را جوري مي ذارم كه يعني خانه نيستم !.کتاب "مرگ در آند"ماریو بارگاس یوسا باترجمه ی عبدالله کوثری -نه بخاطر کلمات تاثیر گذار ماریو بارگاس یوسا که بخاطر سردرآوردن از اعجاز دوباره آفریدن عبدالله کوثری- رامی آورم ویک قهوه ی داغ با شکلات کاکائویی کنجدی وسکوت ولرم خانه دریک قبل از ظهر مطبوع زمستانی .دیگه از خدا چی می خوام؟آها کش موی قرمزم کنار تخت نارین جامانده .به آرامی دررا باز می کنم :جییییغ.پایم راروی جغجغه گذاشته ام.سرم را که بلند می کنم با چشمان گردوسیاه درشتش نگاهم می کند.خودم را بکشم دیگه خوابش پریده.کاش کچل می شدم و پایم را آنجا نمی گذاشتم.کاش ...سکته نکنم خوبه...
http://zardoyan.blogfa.com/post-9.aspx

ey jaanam...cheghadr shirin gofti in hese madarane ro