رادیو تصنیفی پخش می کند .
رانندگی می کنم .
همان دخترک یازده ساله می شوم که نوار کاستی در میان کاست های عمویش پیدا کرده و ساعتهای تنهاییش را در شهر غریب و خانه خالی با آن پر می کند .
موهای تنش سیخ شده از شنیدن موسیقی .
همیشه فکر می کرده خیلی خوش شانس بوده که چنین چیزی را کشف کرده بوده چون حتما بدون شنیدن این تصنیف زندگی چیزی کم داشت .
مرا عاشق چنان باید !..
I had that thought in my head too long time ago, that how lucky I am that could enjoy all these tonnages and high-low pitches in a music piece
I had that thought in my head too long time ago, that how lucky I am that could enjoy all these tonnages and high-low pitches in a music piece