2011/10/05
دوستان جوانی پدرم حالا خیلی هایشان دوستان من هستند . یعنی مردانی هستند که مرا در خیلی کودکی یا حتی هنگام تولد دیده اند و شاهد بزرگ شدنم بوده اند .
سال ها بینمان فاصله بوده اما تاثیراتشان را از راه دور و غیر مستقیم در زندگی من داشته اند .
حالا گاهی یکدیگر را میبینیم . در فیس بوک برای هم پیغام می گذاریم . ما خودمان با هم دوست هستیم . آنها دوستان خود من هستند نه دوستان پدرم .
به آینده ای فکر می کنم که دوستان این روزگار ما دوستان باران هستند . همان هایی که باران کودکی اش را با آنها می گذراند و حتی آنها را بیشتر از پدربزرگ ها و مادر بزرگ هایش می بیند .
خانواده برای باران یعنی چی ؟
در خاطرات کودکی اش هم خون ها هیچ نقشی ندارند و خب من نمی دانم که این خوب است یا بد !
..