2012/06/28
شروع به ساختن کیک می کنم . ساختن فعل بهتری ست برای کاری که می کنم . پختن کیک در واقع بیست درصد ماجرایی ست که قرار است نام کیک بگیرد . این میان چیزی که بیش از هر چیزی خرج می شود ، وقت است . باید صبر داشت . هر تکه این اثر را که می سازم باید صبر کنم تا با قسمت های قبل جور شوند . یک کیک حدودا هشت ساعت وقت میبرد برای من که به تنهایی همه کارهایش را انجام می دهم .
این هشت ساعت هر بار یک جور می گذرد . مثلا یک بار یک کتاب میشود ابزار صبر کردنم . فکرش را بکنید کیک که تمام می شود من هم کلی کتاب خوانده ام . من و کیک هر دو با هم ساخته می شویم . در واقع من هم دارم توسط کس دیگری که کتاب را نوشته ساخته می شوم . یعنی من آدمی نیستم که شروع به ساختن کیک کرد . کیک که تمام می شود من هم آدم دیگری هستم . 
همین !
..