شب ها خواب فریاد کشیدن خودم را می بینم .
روزها لالمونی می گیرم .
پیش تر از اینها شب ها ناامید می شدم و روزها امیدوار !
حالا اما بعد از مدتی احساس می کنم انرژی ام دارد تحلیل می رود . صبح ها زور امیدوار بودن را ندارم . توانش را ندارم . ناامیدی دارد بر من چیره می شود و این مرا به شدت می ترساند .
حالا هم ناامید می شوم، هم می ترسم و نمی دانم حس بعدی چه خواهد بود !
..