2007/06/25
.....
نمیدونم چرا همیشه در شرایط غم انگیز ذهن طنزپردازم فعال میشه . همه چیز به نظرم خنده دار میاد .
از یک چیزی تو دنیا خیلی بدم میاد اونم گریه الکی برای مرده ست . مامان بزرگم یک حرف خیلی خوبی میزد . میگفت مرده ها به خودشون (...ونشون ) عسل می مالند . همه بعد از مرگ شیرین میشن . راست میگفت .
2007/06/22
مرگ خاطره سازها
هرکس ازین دنیا میره ، غیر از خودش مجموعه ای از خاطرات آدمهای زنده رو هم با خودش میبره . من امروز بخشی از خاطرات روشن دوران کودکیمو از دست دادم .
به شهر کودکیم سفر خواهم کرد .
خیلی زود .
شاید چند ساعت دیگه .
.................................................................................
برای هزارمین بار به این نتیجه رسیدم که خیلی حقیرم و زندگی خیلی قدرتمند .
عکس روز جمعه
به جای عکس روز جمعه این عکس رو ببینید و بهش رای مثبت یا منفی بدین .

متشکرم
2007/06/20
جشن موسیقی
برنامه جشن موسیقی فردا پنجشنبه از ساعت چهار بعدازظهر تا آخر شب دربازار سرپوشیده مدینه الجمیرا برگزار میشود . قراره که صد برنامه در این ساعات اجرا شود . جمعه هم برنامه هایی در مدینه الجمیرا برگزار میشود که مجانی نیستند .
اینم لینکش .
برای همتون بلیط خریدم . همه مهمون خودم هستین . دوستاتون رو هم با خودتون بیارین . خوش بگذره بهتون .
2007/06/19
کادوهای خوشمزه
چرا من این همه ایده خاک گرفته دارم که حتی جرات عملی کردن یکیشون رو هم ندارم ؟

........................................................

خواهره یک کادوی تولد بهم داده که خیلی دوست داشتنیه . ازون کادوهاست که خودم هیچوقت بهش پول نمی دادم اما از داشتنش خیلی خوشحال شدم . کلا امسال کادوهای تولدم بیشترشون اینجوری بود .

اینم عکس کادوی خواهرک . نقاشی روی فنجون اثر معروف " گوستاو کلیمت " نقاش اتریشی هستش .
پاریس که بودیم به عنوان یادگاری برای خودمون یک آینه های کوچیکی خریدیم که آینه من دقیقا همین نقاشی روشه .
2007/06/16
آقای مسئول
سه نفر در سه روز مختلف به یک بانک مراجعه میکنند برای انجام یک کار مشابه . هر سه نفر قصد دارند حسابهای پس انداز خود را ببندند . اولی با کارت شناسایی و کارت بانکش به مسوول امور مشتریان مراجعه میکنه و در عرض پنج دقیقه حساب رومیبنده و پولش رو میگیره و خوشحال و خندان از بانک میاد بیرون و مطمئنه که دیگه هیچوقت تو این بانک حسابی باز نخواهد کرد .
نفر دوم با کارت شناسایی و کارت بانکش مراجعه میکنه به مسئول امور مشتریان . مسئول امور مشتریان کلی ناز و عشوه میاد و شروع به پرس و جو میکنه که چرا میخوایین حسابتونو ببندین و چرا میخوایین پولاتونو از بانک ما در بیارین و ..... . بعدش میگه امروز نمی تونیم پولتونو بهتون بدیم . باید فردا دوباره بیایین . بیست و چهار ساعت باید پول تو سیستم باشه . صاحب حساب با کمی دلخوری از بانک میاد بیرون تا فردا دوباره مراجعه کنه . مطمئنه که بعد از فردا دیگه هیچوقت پاشو تو این بانک نخواهد گذاشت .
نفر سوم فردای همان نفر دوم میره بانک . کارت بانک و کارت شناسایی معتبر هم همراهشه . مسئول امور مشتریان میگه که بستن حساب بدون پاسپورت ممکن نیست . نفر سوم میگه اما دیروز دوست من اینکار رو انجام داد و شما ازش پاسپورت نخواستین . آقای مسئول خیلی وظیفه شناس میگه نخیر . ایشون فرق داشتن . نفر سوم کارتشو برمیداره و دمشو میذاره روی کولش و بدون خداحافظی از بانک میاد بیرون . به این فکر میکنه که دوباره یک روز باید وقت بذاره بیاد بانک تا پاسپورتشو نشون بده و اگر براش بهانه دیگه ای نتراشند بیست و چهار ساعت بعد مراجعه کنه تا پولشو از بانک پس بگیره . مطمئنه که بعد از اینکه ازین هفت خوان رستم گذشت هرگز و هرگز به این بانک مراجعه نخواهد کرد . نفس هاش کوتاه شده اند و یک چیزی تو قفسه سینه اش درد گرفته اما هیچ کاری نمی کنه . نمی تونه داد بزنه و بگه ازتون حالم به هم میخوره . یک کم ته دلش خوشحاله چون اصلا از آقای مسئول خواهش نکرده که کارشو راه بیاندازه . تو دلش میگه حاضرم هفت روز دیگه صبح زود بیدار بشم و تو ترافیک یک ساعت و نیم رانندگی کنم و بیام بانک ، اما ازش خواهش نمی کنم چون تنها چیزی بود که تو نگاه آقای مسئول دیده میشد . ( شنیده که تازه پشت این میز نشانده شده ) . در تصورش کلی با آقای مسئول بگو مگو میکنه و ازش توضیح میخواد و عصبانی میشه و داد میزنه و حقشو میگیره اما در واقعیت به این نتیجه میرسه که بعضی ها ارزش بحث کردن ندارند . بیشتر مطمئن میشه که دیگه هرگز تو یک بانک ایرانی حسابی باز نخواهد کرد .
2007/06/15
عکس روز جمعه
ازین قبرهای سر گشاده در گورستان پرلاشز پاریس زیاد یافت میشه . جدال چند صد ساله بین ریشه درختان و سنگهای قبرها بالاخره به پیروزی یکیشون منجر میشه . اما تکلیف صاحبخانه چه میشود ؟
2007/06/13
زین پس به جای
بابا این همه ذهن خلاق و جوونای تحصیل کرده داریم تو کشور گل و بلبلمون ، پس چرا هرچی تیزر تبلیغاتی میسازند کپیه ؟
کپی های کثیف و کم تکنیک و بی کیفیت از تبلیغ های خوشرنگ و جدید و تمیز اروپایی و عربی .
..........................................
تو سریالهای خارجی دوبله شده در ایران اگه دقت کنین متوجه میشین که هر جا ازلفظ شربت خواب آور استفاده میشه منظورشون مشروبات الکلیه و هر وقت میگن داروی تقویتی ، منظورشون ویاگراست .
2007/06/12
بشتابید
دیدم چیزی نمونده عکس روز جمعه آینده بچسبه به جمعه گذشته .
بیست و یکم ژوئن روز جشن موسیقیه . با همکاری و همت بخش فرهنگی سفارت فرانسه هر سال در دبی جشن موسیقی در مدینه الجمیرا برگزار میشه . امسال هم بیست و یکم و بیست و دوم ژوئن که میشه پنجشنبه و جمعه هفته آینده در مدینه الجمیرا جشن موسیقی برپاست .
اینم از سرگرمی های کم هزینه و پر بار .
دریا هم برین . الان خیلی خوبه . هنوز خیلی داغ نشده . از دست ندین این روزا رو .
پ . ن : از اونجایی که این جشن هر ساله در مدینه الجمیرا برگزار میشه من دنبال لینک خبر نگشتم اما در مجله " تایم آت " خبرشو خوندم .
2007/06/06
پازل
جدا کردن دونه های پازل درست عین پاک کردن نخود و لوبیا می مونه .
این پازل مونا لیزا جدا سخته .هنوز بیست درصد کار هم انجام نشده .
2007/06/05
سلام کوچولو
اسم خانم " عذرا وکیلی " چه چیزی رو در خاطرتون زنده میکنه ؟
خانم " وکیلی " صاحب همون صدای آشنای برنامه خردسالانه . یادتون هست ؟ یک خانم مهربون با چند تا بچه مینشستند و شعر می خوندند و قصه میگفتند و حرفهای کودکانه میزدند . صداش منو یاد دوران دبستانم می اندازه . هفته هایی که شیفت بعد ازظهر باید میرفتم مدرسه همیشه موقعی که نهار میخوردم رادیو هم روشن بود و وسط برنامه من باید از خونه میرفتم بیرون . برنامه مال خردسالان بود اما من از فضای برنامه خیلی خوشم می اومد .
از سال هزار و سیصد و پنجاه برنامه خردسالان تولید میشه و هنوز هم ادامه داره . حدود دو سال اول تولید این برنامه بچه هایی که کنار دست خانم وکیلی نقش آفرینی می کردند بچه هایی بودند که سواد داشتند و از روی متن میخواندند و سعی میکردند صدای خردسالان رو تقلید کنند اما بعد از مدتی خانم وکیلی تصمیم میگیره از بچه های خیلی کوچیک در برنامه استفاده کنه و خوب طبیعتا نتیجه خیلی طبیعی تر و جذاب تر شده . بعضی وقتها بچه ها خیلی حرفهای بامزه ای میزنند . خیلی حواسشون به سانسور و این چیزا نیست .
جالبه که بدونین خانم " ژاله صادقیان " که الان از گوینده های رادیو و تلویزیونه از همین بچه کوچولو هایی بوده که کارشو با خانم وکیلی شروع کرده .

2007/06/03
مردم آشنا
سریال " پزشک دهکده " رو که بعد از ظهر ها ساعت چهاراز شبکه دوم سیما پخش میشه دیدین ؟ تمام افراد این دهکده نماینده تیپ های مختلفی هستند که در یک جامعه بزرگ زندگی میکنند . یک پزشک روشنفکر تو این دهکده زندگی میکنه که مدام سر مسائل مختلف با مردم دهکده که اغلب بی سواد هستند درگیر میشه و در نهایت پیروز میشه ( اتفاقی که در واقعیت نمی افته چون همیشه رای اکثریت کارسازتره و معمولا اکثریت بهترین رای رو ندارند !!! ) .
نسبت روشنفکرها و آدمهای باشعور به آدمهای بیشعور هم خیلی نزدیک به واقعیت خیلی شهرها و کشورهاست که من و شما خوب میشناسیمشون . اکثر مردم این دهکده فقط به فکر منافع شخصی هستند و به خاطر منافع شخصی و کوتاه مدتشون حتی بعضی وقتها حاضرن آدم بکشند . هر یکشنبه به کلیسا میرن و فکر میکنند اینجوری آدم های خوبی میشن اما کتابهای کتابخونه رو آتیش میزنند چون پدر روحانی نگرانه که نکنه کتابهای کتابخانه باعث گمراهی مردم بشه . کسی که کتابها رو آتش میزنه به خاطر اینکه خودش سواد خوندن و نوشتن نداره این کار رو میکنه تا به این وسیله کمبود خودشو جبران کنه و مجبور نباشه سواد یاد بگیره .
چقدر این مردم برای من آشنا هستند .
2007/06/02
دستور رویه رنگی کیک
از رویه ای که برای این کیک انتخاب کردم خیلی راضی بودم . هم خوشرنگ بود و هم خوشمزه .
کیک اسفنجی ساده پختم . کیک رو از ارتفاع به دو قسمت کردم . دو قسمت کیک رو با یک شربت مرطوب کردم . این شربت میتونه عرق بهارنارنج باشه یا لیکور . بین دو قسمت رو با خامه زده شده و فرم دار پر کردم . از آب هر میوه رنگ داری میشه برای تهیه رویه استفاه کرد من از آب آلبالو استفاده کردم که این رنگی شد . یک قاشق شکر و یک قاشق آرد ذرت رو با یک لیوان آب میوه حرارت بدین . بعد از چند دقیقه رنگ شربت شفاف میشه . شربت را هم بزنید تا غلیظ بشه . وقتی به اندازه کافی غلیظ شد از روی آتش بردارین و بذارین خنک بشه . دور کیک رو میتونین با فویل ببندین و یک لبه ایجاد کنین که وقتی رویه رو به کیک اضافه میکنین از لبه هاش آویزون نشه . بعد کیک رو در یخچال میگذاریم تا رویه اش ببنده . دور کیک رو خامه میزنیم و دیگه بعدش به سلیقه هر کسی بستگی داره . میتونه همینطوری ساده باشه و یا هر بلای دیگه ای که دلتون خواست سرش بیارین .
2007/06/01
عکس روز جمعه
اینم عکسی که قول داده بودم .
این رویه کیک رو برای اولین بار بود که اجرا میکردم . دستورش رو بعدا براتون میگم . خیلی خوب شد . جای همه خالی .