2006/04/29
بچه خوب

آخه چرا نه ؟
آدم باید از تواناییهای بچه اش استفاده کنه .
2006/04/28
یک لیوان آب
تا به حال شده بخواهین یک کار کوچیک انجام بدین بعد یک عالمه کار دیگه پیش بیاد . یعنی مثلا مثل امشب من . ساعت یک شب رفتم تو آشپزخونه که یک لیوان آب بخورم . بعد تصمیم گرفتم قبل ار اینکه آب بخورم ظرفها رو بشورم . وقتی ظرفها تموم شد هوس کردم روی تمام کابینت ها رو دستمال بکشم برای این کار مجبور شدم تمام شیشه های روی کابینت رو بردارم و در ضمن خاکشون رو هم بگیرم . حالا با این همه تمیزی حیف بود که گاز هم تمیز نشه . وقتی گاز تموم شد احساس کردم که کتری خوب برق نمیزنه و به این گاز تمیز نمیاد . سیم ظرفشویی به دادم رسید و نتیجه یک کتری براق بود .
ساعت دو بود . من اومدم آشپزخونه که چکار کنم ؟؟؟؟؟
آهان آب .
2006/04/24
رادیوی سالمند
ساعت ده صبح امروز ( چهارم اردیبهشت ) به وقت تهران اولین رادیوی ایران شصت و شش ساله شد .
2006/04/22
جرج طلایی


در مجله دنیای تصویر شماره صد و پنجاه و پنج نوشته بود که از جرج کلونی پرسیده اند اگر هنرپیشه نمی شدی چه کاره می شدی ؟ این خوشگل خوشگلا هم گفته : جراح !!!!!
واقعا که شغل مناسبیه و من مطمئنم که اگه جراح هم میشد همینقدر معروف میشد چون احتمالا تنها جراحی بود که بدون بیهوشی اعمال جراحی انجام می داد . فقط کافیه چند ثانیه تو صورتش با اون نسبتهای طلایی نگاه کنی و بیهوش شوی !!!!!!!!!!!!!!!!!
2006/04/20
چه خبرا ، چه چیزا ، چه کارا میکنین ؟
بعضی از دوستان از من می پرسند شما که کارتون در زمینه هنر بوده در ایران و تمام عمرتون کاری جز این نداشتید چطور رفتید دبی و چطور اونجا موندگار شدید ؟ این سوالیه که خودم هم بارها از خودم پرسیدم . البته قبلا بیشتر به این موضوع فکر میکردم ولی الان تا حدودی این داستان برام حل شده .
خودمون تصمیم گرفتیم که کمبود های فرهنگی دبی رو برای خودمون جبران کنیم . شروع کردیم به گالری گردی . دونه دونه گالری های دبی رو پیدا کردیم و رفتیم سراغشون . حواسمونو جمع کردیم و از طریق رادیو و روزنامه های امارات آمار کنسرتها و تئاترها وفستیوالهای فیلم و موسیقی و خلاصه هر چیزی که به نظرمون جالب می اومد رو در آوردیم . نکته ای که دو سال پیش برامون جالب بود این بود که تو شهری مثل دبی نسبت این مراکز و فعالیتها به جمعیت و وسعت شهر خیلی کم بود . اما روز به روز داره بهتر می شه و مطمئنم تا پنج سال دیگه دیگه هیچ کمبودی از این لحاظ نخواهد بود . همین الان در این دو سال تعداد برنامه های فرهنگی و گالری ها و کیفیتشون چند برابر شده .بالاخره این نسل جدید که اینجا دارن به دنیا میان و مدرسه میرن باید همینجا بمونن . تمام این پیشرفت ها و هزینه هایی که دولت امارات میکنه اگه یک تربیت و آموزش صحیح پشتش نباشه از بین میره . بچه های اینجا باید در بهترین سطح آموزش و پرورش باشند که بتونن بیست سال دیگه مملکت مدرن و پیشرفتشونو اداره کنن . چشم این بچه ها باید به دیدن تئاتر و فیلم و کنسرت های در حد بین المللی عادت کنه . شعور و سواد بصریشون باید باید همسو و هماهنگ با جهان اولی ها رشد کنه .
گاهی واقعا احساس میکنم بعضی از این بچه ها به طور اتوماتیک شعور اجتماعیشون جلوتر از آدم بزرگاست . به عنوان مثال من هنوز از دیدن بعضی چیزها هیجانزده میشم . من یادم میاد یک زمانی که خیلی هم دور نیست از وقتی برای خونمون خط تلفن درخواست کردیم تا زمانی که وصل شد یک سال طول کشید به همین دلیل هنوز که هنوزه از دیدن موبایلهای جدیدی که به بازار میاد و اینکه چه کارهایی میشه باهاشون انجام داد هیجانزده میشم اما یک بچه ای که در سن سه سالگی شماره موبایل شخصی و آدرس ایمیل شخصیشو به دوستای مهد کودکش میده اصلا نمی تونه هیجان منو درک کنه که اولین بار در سن بیست سالگی کامپیوتر دار شدم و بعد از شش ماه فهمیدم ایمیل یعنی چی !!!!!!!!!!!!!!!!!
................................
چقدر حرف زدم . حالا امروز باز قرار گالری داریم . بریم ببینیم چه خبراست ، چه چیزاست ، چه کارا می کنن ؟
این هم سایت تئاتری که دو هفته دیگه خواهیم رفت .
2006/04/17
خانم خروسه
به حق چیزای ندیده و نشنیده !!!!!!!!!!!!!!!!
یک خروسی تو مازندران پیدا کردن که هر روز تخم میذاره و هر روز صبح هم قدقد میکنه و جالب اینکه تا حالا چند تا جوجه هم از تخم هاش سر درآوردند . این خروسه فقط یک سالشه .
بیچاره چه مشکلاتی داره تو جامعه مرغ و خروس ها . خوبه حالا این بیچاره رو دار نزدن به جرم انحرافات جنسی و اخلاقی .
این هم یک نمونه دیگه .
2006/04/14
قلقلی
امشب برای چند لحظه غرق در احساسات کودکی ام شدم درست لحظه ای که بعد از پانزده سال سوار دوچرخه شدم و عین یک توپ قلقلی نقش زمین شدم . کف دستام از برخورد با آسفالت زمین خراشیده و داغ شده بود . از تصور تصویر خودم که به صورت اسلوموشن داشتم روی زمین پخش می شدم اینقدر خنده ام گرفته بود که هیچ عکس العملی جز خنده نداشتم و متاسفانه دو یار همراه (مانا و پژمان ) هم به جای هر گونه کمک فقط میخندیدند و من مدام به کف دستم نگاه میکردم و یاد بچگیم افتاده بودم که روزی هزار بار از در و دیوار میخوردم زمین و همیشه سر دو زانوم و آرنج هام زخمی بود .
2006/04/11
ساحل
چند روزیه که حال و حوصله نوشتن ندارم . حالم به جز سرمایی که نوش جان کردم خوبه .
دیروز دبی تعطیل عمومی بود . ما هم از خدا خواسته بساطمونو جمع کردیم رفتیم کنار دریا پهن کردیم . خیلی شلوغ بود . هوا دیگه برای دریا رفتن خوبه .
2006/04/04
هر چی بیشتر پول بدی از آش خبری نیست !!!!
گل بود ، به سبزه هم آراسته شد .
خیلی از فرودگاه جدید و جاده خوشگلش ، فاصله زیادش تا تهران و کرایه تاکسی هاش ( که برای کوتاهترین مسیر هم بیشتر از بلیط یکسره قطار درجه یک تهران به مشهد میگیرند ) راضی بودیم که حالا عوارض خروج رو هم سه برابر گرون کردند . من که شوکه شدم . یعنی به جای ده هزار تومان برای اولین خروج در سال باید سی هزار تومان و برای بار دوم چهل هزار تومان به جای پانزده هزار تومان باید پرداخت . حالا به جای این همه پول که اضافه شده چه خدماتی قراره اضافه بشه؟ چه سوال احمقانه ای !!!!!
این نرخ مربوط به عوارض خروج از کشور از طریق مرزهای هوایی به مقصد کشورهای امارات ، چین ،ترکیه ، فرانسه ، انگلیس ، بلغارستان و آمریکاست . مگه از تهران به آمریکا هم پرواز داریم ؟
برای کشور های دیگه بار اول در سال پانزده هزار تومان و بار دوم بیست هزار تومان باید بپردازید با میل و رغبت البته . لبخند هم فراموش نشه . یعنی یک خانواده چهار نفره که میخوان بیان دبی باید پول یک بلیط هواپیما روبدهند بابت عوارض خروج .!!!!
من فکر میکنم این حرکت ها انجام میشه بلکه یک خرده مردم دست از تفریح و سفر بردارند و مثلا به جای دبی برن کیش و پولهاشونو بریزن توجوی های مملکت گل و بلبل خودمون ( خودشون ) غافل از اینکه این کارها بی فایده ست . من نمیدونم جدا مردم این همه پول رو از کجا میارن که هیچوقت کم نمیارن . هر چقدر قیمت بلیطها گرون تر میشه از تعداد مسافرها کم نمیشه . باز هم همه ترجیح میدن برن آنتالیا و دبی و ... یک هفته از شر ممنوعیت های داخلی خلاص بشن . شرط میبندم فقط ده درصد از این آدمها حداقل شهرهای مهم ایران خودمون روگشته باشن اما مهم نیست . وقتی خوش نمیگذره خب نمیرن دیگه .
خلاصه گفتم که آگاه باشید نرین تو فرودگاه و پول کم بیارین . مثلا حساب کردین برای خانواده چهار نفریتون بیست و پنج هزار تومان کرایه تاکسی ، شصت هزار تومان برای عوارض خروج و بیست هزار تومان هم همینجوری باشه برای احتیاط . اما ناگهان با عدد صد و شصت هزار تومان مواجه میشین و اون وقت خودتون یک نفر رو بیارین و باقالی بار کنین .
2006/04/02
مدینه جمیرا

من نمیدونم چرا هرکس میاد دبی فقط یک میدان " جمال عبدالناصر " میشناسه و یک " دی تو دی " ویک " سیتی سنتر " ؟؟؟؟
بابا به خدا این شهر خیلی جاهای قشنگ داره . غیر از خرید کردن و پرکردن جیب عربها کارهای دیگه ای هم میشه کرد . من فکر میکنم ما ایرانیها فرهنگ سفر کردنمون یک جورایی اشکال داره . خیلی از ایرانی ها سفر کردن رو فقط در خرید کردن میدونند . یعنی نمی تونند برن سفر و فقط به فکر دیدن و گشتن و بالا بردن سطح شناختشون از محل جدید باشند .حتما باید خرید کنند تا سفر به دلشون بچسبه .
نمی تونن سبک سفر کنند . یک کامیون بار دارن همیشه با خودشون .
یکی از جاهای دیدنی دبی " مدینه الجمیرا " ست . من که خیلی خوشم میاد ازش . مخصوصا تو شب با اون نور پردازی و بازاری که به سبک قدیمی ساخته شده . رستورانها و کافه ها و بارهای متعدد با فضا سازی های متعدد . اگه اومدین دبی حتما سری بهش بزنید . اونایی که اومدن دبی و "مدینه الجمیرا" رو ندیدن از دستشون رفت .
این عکسها رو دو شب پیش گرفتم . فعلا عکساشو ببینین و لذت ببینید تا بعد .
سیزده بدر




امروز یکی از بهترین سیزده بدرهای عمرم بود چون هیچ جا نرفتیم . تا وقتی ایران بودیم یک جور از سیزده بدرها بدم می اومد از وقتی هم که اومدیم دبی یک جور دیگه . دوسال گذشته به اصرار بابام میرفتیم همین جاهایی که ایرانی ها جمع میشن و افتضاح بازی در میارن . اینقدر خجالت میکشیدم و حرص می خوردم که برای یک سالم بس بود . امسال از اول عید اعلام کردم که من هیچ جا نمیرم و نمیام .
پارسال که رفته بودیم پارک جمیرا یک صحنه هایی دیدم که هیچوقت یادم نمیره . چند تا از این خواننده های لوس آنجلسی در پیت رو آورده بودند تو یک چادر نشسته بودند و چند تا پلیس هم ازشون محافظت می کردند . این مردم در به در هم عین .... جیغ میکشیدند و میخواستن با این جونورا عکس بگیرند . تمام فضای پارک ساحلی جمیرا مملو از زباله بود . اصلا این جماعت تخصص خاصی در تولید زباله دارن . یک خانواده ای رو دیدم که صبح سیزدهم از تهران اومده بودند که سیزده بدر رو تو دبی باشند و شب دوباره پرواز داشتن به سمت تهران . یکی از این شبکه های تلویزیونی لوس آنجلسی اینقدرتبلیغ کرده بود که روز سیزدهم کنسرت بزرگ فلان و بهمان که همه ریخته بودند تو پارک . آخرش هم یک رقص خردادیان و شهناز تهرانی و چند تا خل و چل دیگه به خورد ملت دادند و خلاص !!!!!!
آخیش . چقدر غر زدم . دلم خنک شد . از پارسال تا حالا مونده بود تو دلم .
تا ببینیم سال دیگه چی پیش میاد .
2006/04/01
پلنگ صورتی شارلاتان


دیروز دو تا فیلم دیدم هر دو کمدی . اولی ایرانی و دومی آمریکایی . شارلاتان و پلنگ صورتی .
از خیلی ها شنیده بودم که میگفتن شارلاتان خیلی فیلم مزخرفیه ولی به نظر من اینطور نبود . یعنی هدف این بوده که فیلم آبگوشتی باشه و بود . فکر میکنم اونایی که میگفتند چرت و پرت بود فیلم رو جدی گرفته بودند !!!!!!!
پلنگ صورتی رو تو سینما دیدیم . کلی از انرژی جمعیت استفاده کردیم و یک ساعت و نیم خندیدیم .
دبی پر از ایرانیه . وقتی میگم پر یعنی واقعا پر . خیلی شلوغه . امیدوارم زودتر این تعطیلات تموم بشه و همه چیز به حالت عادی برگرده . خدا رحم کنه . فردا دوباره سیزده بدره و روز آلوده سازی محیط زیست .ما که هیچ جا نمیریم چون .... یعنی میدونی .... خب .... آخه ...... .