2007/08/30
Champs Elysées
کسی که این تابلو رو ساخته حتی به خودش زحمت نداده دیکته صحیح این کلمه رو چک کنه . هر جوری که به ذهنش رسیده نوشته . بنازم به این اعتماد به نفس .
2007/08/27
مبارک باد
تو این سه هفته گذشته دو تا کتاب خوندم . رمان " سرخی تو از من " نوشته " سپیده شاملو " و " عطر سنبل ، عطر کاج " از " فیروزه جزایری دوما " . از هر دو خیلی لذت بردم .
یک کتاب هم خریدم به نام " کهنه های همیشه نو " نوشته " مرتضی احمدی " . این کتاب مجموعه ای از ترانه های روحوضی ایرانیه همراه با نت بعضی از قطعات و عکس بعضی از هنرمندان قدیمی این رشته . خیلی جذابه .
دلم میخواد امروز یک قسمت از کتاب رو که در مورد ترانه " مبارک باد " نوشته شده اینجا بذارم .
آهنگساز و سراینده شعر ترانه " مبارک باد " ناشناخته است . حتی استادان بزرگی چون کلنل علینقی خان وزیری ، روح الله خالقی و بدیع زاده با تمام تحقیقاتشان در این زمینه به نتیجه ای نرسیدند و قدیمی ترین ، بانفوذترین و پراجراترین ترانه این مرز و بوم بدون ذکر و یاد سازندگان آن در پرده ابهام باقی مانده است .
این ترانه از چنان شهرتی بین خانواده های ایرانی در نقاط مختلف کشور برخوردار است که در جشن های عقد و عروسی اکثر قریب به اتفاق طبقات مرفه ، نیمه مرفه و فقیر خواهان اجرای این ترانه سنتی و به یاد ماندنی بودند و هستند . همچنین بارها در مجامع اقلیت ها ( چه کلیمی ،چه مسیحی و چه زرتشتی ) جدا از نژاد ، زبان ، فرهنگ و موسیقی خاص خود اجرا شده است و می توان گفت محبوبیت آن بدون اغراق از مرز اصلی خود فراتر رفته است ، و محققا ماندگار خواهد بود .
در شب عروسی طبق رسم دیرین ، ترانه مبارک باد هنگام ورود عروس و داماد به محل جشن نواخته و خوانده میشود .
...............................................................................................
امشب چه شبی ست شب مراد است امشب
این خانه همش شمع و چراغ است امشب
ای یار مبارک بادا
ایشاللا مبارک بادا
گل دراومد از حموم سنبل دراومد از حموم
آقا داماد و بگو عروس دراومد از حموم
بادابادا مبارک بادا
ایشاللا مبارک بادا
کوچه تنگه بله عروس قشنگه بله
دست به زلفاش نزنین مرواری بنده بله
ای یار مبارک بادا
ایشاللا مبارک بادا
آن یار من است که می رود سر بالا
حرفش نزنین که میخورد سرما را
چادر بزنین سایه کنید صحرا را
آفتاب نزنه شاخه گل رعنا را
بادا بادا مبارک بادا
ایشاللا مبارک بادا
امشب چه شبی ست شب وصال است امشب
هنگام وصال خوش خرام است امشب
ای شمع تو نسوز که شب دراز است امشب
ای صبح تو مدم که وقت راز است امشب
ای یار مبارک بادا
ایشاللا مبارک بادا
عروسیه اعیونه ایشالا مبارکش باد
عیش بزرگونه ایشاللا مبارکش باد
گل به گل افتاده ایشاللا مبارکش باد
گل به گلستانه ایشالا مبارکش باد
بادا بادا مبارک بادا
ایشالا مبارک بادا
عروس به تخت نشسته ایشاللا مبارکش باد
دوماد پهلوش نشسته ایشالا مبارکش باد
عروس چقدر قشنگه ایشاللا مبارکش باد
دوماد چه شوخ و شنگه ایشاللا مبارکش باد
ای یار مبارک بادا
ایشاللا مبارک بادا
لعبت مستانه ایشالا مبارکش باد
سرو خرامانه ایشاللا مبارکش باد
مبارک و مبارک ایشاللا مبارکش باد
مبارک و مبارک ایشاللا مبارکش باد
بادا بادا مبارک بادا
ایشاللا مبارک بادا
........................................................................................................
چهار سال پیش در چنین روزی و حدود همین ساعت ها یک اجرای خیلی قدیمی و پر احساس از همین ترانه خاطره انگیز ، اشکها و خنده های ما رو همراهی میکرد .
2007/08/26
تیمارستانی به بزرگی یک ... ؟!؟!؟
باهات عین یک احمق دست پا چلفتی برخورد میکنن وقتی موقع رانندگی در تهران از راهنما استفاده کنی و یا سعی کنی بین خطوط رانندگی کنی و یا حق تقدم رو رعایت کنی .
بهت بی احترامی میکنن وقتی بعد از پنج روز قطعی تلفن و بی توجهی مسوولینش ، اعتراض میکنی .
تا حالا تیمارستان رفتین ؟ خوب فکر کنین . شاید خیلی جای عجیبی نباشه .
2007/08/21
...
شهر شلوغ بود .
گه خیرات می کردند .
2007/08/19
C-130
راننده ای که منو از" فرودگاهی در بیابان " ! میاورد به تهران ، از مسیری اومد که از جلوی شهرک " توحید ": رد شدیم . همون شهرکی که کمتر از دو سال پیش یک هواپیما با کلی آدم رفت خورد به یکی از ساختموناش و .....
ساختمون رنگ و تعمیر شده بود و از بقیه ساختمونا تمیز تر و نوتر به نظر می آمد . یک عده آدم هم لابد دارن توش زندگی میکنند عین سابق .
یک جوری شدم . یاد اون همه جنازه سوخته و تکه تکه افتادم که تو همون خیابونی که ازش رد میشدیم روی زمین بودند . یاد تصاویری می افتادم که روزها از تلویزیون های مختلف پخش میشدند .
چه زود همه چیز فراموش میشه .
2007/08/17
معمای روز جمعه

2007/08/16
عقاید یک نوازنده خواب زده و گرما زده
امان از این روح مشترک کارهای گروهی که گاهی هست و گاهی نیست .
این روزا باز درگیر کار گروهی هستم که خیلی انرژی میبره . کارهای گروهی هنری بیشتر از کارهای گروهی دیگه انرژی میبره چون باید احساساتت رو هم درگیر کار کنی و تماما در کار حضور داشته باشی . نمیشه فقط مشارکت فیزیکی داشته باشی . باید تماما باشی . هم خیلی لذت بخشه و هم خیلی سخت . از صبح تا شب که مشغول کار هستم ، شب تا صبح هم ذهنم اتوماتیک داره کار میکنه . نمی تونم بخوابم . سرم پر از صدا و شعره .
کار گروه نوازی و همنوازی تخصص خودش رو میخواد . هر کس که نوازنده خیلی خوبیه نمیتونه حتما همنواز خوبی هم باشه . تو کار گروهی باید فقط به حاصل کار فکر کرد . خودنمایی های شخصی جایی نداره . اگه هر کدوم از اعضای گروه فقط دنبال نمایش تکنیک و قابلیتهای نوازندگی خودشون باشن نتیجه خوبی نمیده . هرکسی باید سعی کنه نقش خوش رو هر چند کوچک و کوتاه به بهترین نحو انجام بده و در ضمن سوار بر موج گروه هم باشه . نظر من اینه که در کارهای گروهی تمام اعضا به یک اندازه مهم هستند و همه میتونن در نتیجه خوب و بد کار تاثیر بذارند . با این نظریه هم مخالفم که مثلا خواننده مهمتر از بقیه اعضاست یا نوازنده دف کم اهمیت تره . چون همون نوازنده ای که به نظر بعضی ها بی اهمیته میتونه گند بزنه به تمام زحمت بقیه اعضای گروه . اینقدر حرصم میگیره بعضی ازین خواننده های مشنگ آلبوم میدن بیرون و عکس تمام قد خودشون رو می اندازن روی جلد . تو تلویزیون تبلیغ آلبومشون رو میکنن و یک کلمه اسمی از آهنگساز یا نوازنده ها نمیبرن . خیلی خودخواه اند . نمی دونم شماهایی که اینجا رو میخونین تا به حال چند تا خواننده و نوازنده حرفه ای از نزدیک دیده اید یا با چند نفرشون کار حرفه ای کرده اید اما من این کار ور زیاد کرده ام و تو این سالها به یک نتیجه خیلی کلی رسیده ام . اینکه اهل موسیقی به دو دسته بزرگ تقسیم میشن . خواننده ها و بقیه . خواننده ها یک سری رفتارها و تفکرات خیلی عجیبی دارند که بقیه ندارند . انگار یک جور توهم ذاتی باید داشته باشی تا بتونی خواننده بشی . گاهی وقتها یک حرفهایی از دهن خواننده ها میشنوی که نمیدونی بخندی یا گریه کنی . برای من کلمه " خواننده " همراهه با یک عالمه صفات عجیب و غریب .
این همه نوشتم اصلا میخواستم یک چیز دیگه بگم . بابام جان روح فعالیت های مشترکتون رو تقویت کنید . ای اهالی این ساختمان که خانه های یک میلیون تومانیتان شده سیصد میلیون . سر کیسه را شل کنید و اندکی خرج این سیستم خنک کننده مرکزی کنید . مردیم از گرما . آخه با کی دارین لجبازی میکنین ؟ میزنم تو سرتون هاااااااا .
2007/08/13
سرزمین شمالی
عکس روز جمعه این هفته رو یادم نرفته اما اینترنت نداشتم تا براتون پستش کنم .
چهارشنبه بعدازظهر راه افتادیم به سمت همون جایی که همه برای تعطیلات میرن . از کوههای البرز سوراخ سوراخ شده گذشتیم و خودمون رو رسوندیم به بهشت کوچیک خودمون . جاده طبق معمول خیلی شلوغ بود اما برای من که دو سالی بود ازین مسیر نگذشته بودم همه چیز دلچسب بود به غیر از تعداد زیادی راننده بیشعور و بی فرهنگ که تعدادشون هم کم نبود . شعور آدما که ربطی به مدل ماشینشون نداره . داره ؟
بر بلندی های خنک کندوان یک کاسه آش رشته داغ خوردیم و خودمون رو سپردیم به همون خدایی که آش رشته رو در زمین برای بندگانش قرار داد تا بخورند و لذت ببرند .
ایران خورشیدی تابان دارد
با جان پیوندی پنهان دارد
مهرش جاویدان با دل پیمان دارد
دل پاس پیمان دارد تا جان دارد
من عاشق خوابیدن زیر آسمان پر ستاره هستم . این پنج شب در گرما و سرما روی تراس خوابیدم و اکسیژن اشباع شده ذخیره کردم . دیگه از خوراکی های مخصوص سرزمین شمالی چیزی نمیگم که خودتون حسابی واردین . اینم عکس سرزمین بهشتی ما .


به نظرم میاد هر بار که میریم کلاردشت اوضاع خراب تره . طبیعتش به سرعت در حال تخریبه . اینقدر زباله تلنبار شده روی هم دیدم که باور نکردنی بود . هم تقصیر مردمه و هم تقصیر مسوولین . ( واااااای حرف سیاسی دروکردم ) . تقصیر مردمه که از تنبلی همه زباله هاشونو میذارن دم در خونه هاشون و تقصیر شهرداریه که نمیاد این زباله ها رو جمع کنه . خیلی غم انگیز بود به خدا . ده سال پیش که ما اونجا ویلادار شدیم فقط دو سه تا ویلا اطرافمون بود اما الا حدود پنجاه ویلای رنگارنگ تو دل هم ساخته شده اند که هر کدوم هر نقشه ای که عشقشون کشیده اجرا کرده اند . یکی پنجره اتاق خوابش رو به آشپزخونه یکی دیگه باز میشه . یکی تو اون هوای خنک کلاردشت برای خودش یک استخر بزرگ ساخته . خلاصه که شهر شهر فرنگه . این چند شب یکی از همین همسایه ها عروسی داشت و ما چهار شبانه روز از صدای بلند موزیکشون متاسفانه بهره مند شدیم . یکی دیگه از همسایه ها که از قضا همولایتی دبی مون هم هست تصمیم گرفته تمام نمای ویلای سه طبقه اش رو سنگ کنه (گاهی اوقات پول زیادی باعث میشه آدم کارهای احمقانه انجام بده ) . به صدای موزیک مداوم عروسی صدای شکستن سنگهای نمای ساختمون همسایه رو هم اضافه کنین . دو روز بارون لطیفی که بارید تموم این شلوغ و پلوغی ها رو با خودش شست و برد . دیشب همه محله ساکت بود چون همه مسافرها برگشته بودند به خونه هاشون و دوباره سکوت شب همراه بود با صدای زوزه شغالها که احتمالا دارن گله میکنن از دست آدمهایی که تا بغل گوش خونه شغال ها ساختمون ساخته اند . سنجاب ها روی سقف ها راه میرن . گاهی ماده گرازی همراه جناب همسر و کودکانشون از جنگل خارج میشوند و به گردش های شبانه می پردازند . اون موقع ها که حیاطمون هنوز گلکاری نداشت گاهی وقتا خانواده گراز ها می اومدند تو حیاط و شروع میکردند به کند و کاو در باغچه و ما از توی تراس یواشکی نگاهشون میکردیم . اون موقع تعداد آدمیزادگان اونجا کم بود . اما حالا آدما و زباله هاشون حسابی گند زده اند به محیط زیست .
دیروز رفتیم سمت رودبارک . خیلی خیلی غصه خوردم . طبیعت حسابی دستمالی شده بود . کثافت بود . براتون عکس گرفتم که ببینین .

دیگه چی بگم ؟ اوووووووم .
صبح زود راه افتادیم به سمت تهران . هر رستورانی که ایستادیم تا صبحانه بخوریم گفتند : ده دقیقه دیگه . ما هم آن رگ آذربایجانی مان گل کرد و از خیر صبحانه گرم گذشتیم . واقعا این مملکت دیگه ازین بدتر چجوری میخواد بشه ؟ خودمون به خودمون رحم نمی کنیم . مدیریت یک داستانیه که در ژن ایرانی به ندرت یافت می شود . وقتی هر کس به وظیفه خودش عمل نکنه خب میشه همینی که الان میبینین . وظیفه رستوران های بین راه اینه که به مسافرین در حال گذر که معمولا خیلی برنامه منظمی برای خوردن و نوشیدن و مستراح رفتن ندارند ، سرویس بدن . حالا اینکه در توالت هاشون رو می بندند و برای غذا و چای دادن به مردم ساعت تعیین میکنند به نظرم بی معنیه .
2007/08/06
از هر دری
فیلم " هری پاتر و محفل ققنوس " به نظرم به جالبی قبلی ها نبود . هیجان و صحنه های جادوگری کمتری داشت . به غیر از چند دقیقه مبارزه دامبلدور و لرد ولدمورت بقیه فیلم خیلی بهم نچسبید .
..................................
بعد از سالها چند ساعت در تهران تنهایی رانندگی کردم و یاد جوانی ها کردم .
..................................
به شدت کسلم . هیچ جا خونه خود آدم نمیشه . وقتی آدم زندگی مستقل تشکیل میده ، تحمل زندگی به شیوه قبل از استقلال یک کم سخته .
.................................
امشب فیلم یکی از کنسرتهای جشن فرهنگ و هنر شیراز رو دیدم که در حافظیه اجرا شده بود . فکر میکنم مربوط به سالهای پنجاه و چهار و پنج باشه . خیلی عالی بود . دونوازی تار و دایره در دستگاه افشاری . نوازنده تار آقای بیگجه خانی و نوازنده دایره ، آقای محمود فرنام بود . هر دو از نوازنده های قدیمی و چیره دست تبریز بوده اند که فوت کرده اند .



2007/08/04
معما چو حل گشت ....


خب اینم از جواب معما . " چین چین " احتمالا معنی خاصی نداره و فقط یک اسمه . اما از همه این تابلوها در نهایت به یک نتیجه ای خواهیم رسید . اینکه مثلا عربها چون حرف " چ " رو در الفباشون ندارند به جای " سی اچ " از " ت و ش " استفاده میکنند ولی " ت و ش " پشت سر هم رو " چ " تلفظ میکنند .

خوش باشین

من رفتم تهران .

2007/08/03
عکس روز جمعه
باز هم تست هوش . بگین این که اینجا نوشته شده یعنی چه ؟ یعنی این چه کلمه ای می تونه باشه . بازم میگم اونایی که میدونن صبر کنن و اجازه بدن بقیه اول جواب بدن . خودم بعد از اینکه از این تابلو عکس گرفتم به این نتیجه رسیدم که خیلی خوشگل نوشته شده . هر چیزی که به ذهنتون میرسه بگین . یک نفر دفعه قبل کامنت گذاشته بود برای اون تابلوی " کات اند شیپ " . نوشته بود " فیش اند چیپس " . میخواستم بگم خیلی بامزه بود . خیلی خندیدم .
2007/08/01
یک کشف جالب
شماره یکم مجله اطلاعات بانوان . دوشنبه ، دوازدهم فروردین ماه یکهزار و سیصد و سی و پنج .
بها : پنج ریال
میشه نتیجه گرفت که خانم های ایرانی از همان زمان پیش بینی تحریم کشورمون رو از جانب آمریکا میکرده اند و به شدت به فکر کم کردن وابستگی ها از دولت های اجنبی بوده اند . کسی چه میدونه شاید الان از "رازک" در تولید انرژی هسته ای هم استفاده میشه .
چقدر زندگی ها ساده بوده .