عین یک بیماری مسری می مونه . همه جای دنیا با خودمون میبریم انگار ما جماعت ایرانی . از سر اجبار برای خرید یک مقوای بزرگ گذارم به یکی ازین مال های ایرانی افتاد که خیلی هم تبلیغشو میکنند و تقریبا همه مردم ایران تو دورافتاده ترین دهات ها هم دیگه اسمشو می دونند و خیلی ها اگه بیان دبی و اونجا نرند اصلا روزشون شب نمیشه . اول اسمشم " انصار مال " ه . به خدا دو تا شاخ درآوردم وقتی دیدم حتی کارگرهای فیلیپینی که اونجا کار میکنند با فیلیپینی هایی که جاهای دیگه کار می کنند ، فرق دارند . همشون بی ادب و بد اخلاق بودند . نه سلام بلد بودند و نه تشکر . نارضایتی و بی انگیزگی ( بیماری همه گیر در ایران ) از قیافشون می بارید .
همیشه که میرم خرید کلی از خرید کردن لذت میبرم . تو یک محیط آروم و روشن با یک عالمه آدم خوش برخورد . تو کل فروشگاه صدای رادیو میاد که مدام موزیک پخش میکنه . اگه بگم تو این فروشگاه قرآن پخش میشد باور میکنید ؟
روی خیلی از جنس ها یک لایه خاک نشسته بود و تعدادی مگس هم در حال تفرج بودند .
ازهیزی و نگاه های کثیف و حریص مردهای ایرانی که دیگه نگو . نمیگم که هندی ها یا عربها هیزی نمیکنند اما نسبت و میزان حرص نگاهشون رقیق تره و تعدادشون هم به نسبت ایرانی ها کمتره ولی هستند .
ازین محیط های دوست نداشتنی تو دبی زیاده . تمام این فروشگاه هایی که تو کانال های ماهواره ای تبلیغاتشون رو میبینید همینطورند . سردسته همشون هم فروشگاه معروف و جهانی " دی تو دی " ه . فروشگاه و نمایشگاه چند منظوره !!!!( اونایی که دبی زندگی میکنند باید بدونند منظورم چیه .)
تو رو خدا اگه میخوایین کامنتهایی بذارین که بگین من لوسم و یادم رفته که از همین جماعتم ، لطفا شهامت داشته باشین و اسمتونو بنویسین . این کامنتهای بی نام و نشان هم مثبتش و هم منفی اش برای من هیچ ارزشی ندارند .
.................................................
یک ساعت بعد از نوشتن اون بالایی ها
خیلی وقتا میشه که از دست کارهای ایرانی ها حرص میخورم . بعدش با خودم فکر میکنم میبینم علت ناراحت شدنم اینه که دلم نمی خواد دیگران ما رو اینجوری بشناسند . خجالت میکشم . برای اینکه فکر میکنم و مطمئنم که همه ایرانی ها اینجوری نیستند اما اینجوری تر و خشک همه با هم میسوزند . یک عده آبروی همه رو میبرند . البته اون یک عده در اکثریت هستند و هیچ کاریشون نمیشه کرد . چه حیف .