امروز سومین سالگرد ازدواجمونه . چهار روز دیگه ششمین سالگرد دوستیمون و یک ماه دیگه هفتمین سالگرد آشناییمونه .
هفت ساااااااااااااااال . اصلا باورکردنی نیست . خیلی خیلی زود گذشت . خیلی خوش گذشت . بزنید به تخته !!!!!
یک خرده از ماجرای " ازدواج به سبک نیکی " تعریف کنم به مناسبت سالگرد ازدواجمون .
اون روز بعد از محضر همه با هم ( یعنی همون چهارده نفر ) با هم رفتیم رستوران سوییس که ازون رستورانهای قدیمی خیلی باحاله . اگه اینجا نمی رفتیم انتخاب بعدیم برای نهار عروسی
کافه نادری بود . کلا دلم فضاهای قدیمی میخواست نه شیک و پیک . البته رستوران سوییس خیلی رسمی بود . کاغذ دیواری های قدیمی و معماری قدیمی ساختمون یک فضای خوبی داشت . اصلا به نظر من رستورانی که به عنوان نوشیدنی آب هندونه میده خیلی کارش درسته . نوشیدنی مورد علاقه من . گارسن های اونجا همه یا انگلیسی بلدن یا فرانسه چون اغلب مشتری هاشون کارمندان سفارتخونه های تو تهرانن از همون قدیم ندیما . میز ناهار رو از قبل رزرو کرده بودیم و روش برامون گلهای قشنگی گذاشته بودند و حسابی تحویلمون گرفتند . بعد از ناهار رفتیم خونه و یک خستگی در کردیم و من و پژمان رفتیم تا به قرارمون برسیم . با دوستامون تو
کافه ماگ قرار داشتیم . بعد از ظهر رو اونجا با دوستامون گذروندیم . آقای نوری برامون گل خریده بود و یکی دیگه از دوستامون هم یک کتاب به نام " پاسخ به سوالات جنسی " به عنوان هدیه عروسی.
بعد از کافه من و پژمان از هم خداحافظی کردیم و رفتیم دنبال کارامون آخه فردا شبش مهمونی داشتیم و من باید سالاد ها و دسر ها رو درست میکردم و از همه مهمتر لباسم بود که هنوز آماده نبود و شب ساعت دوازده با بابام رفتیم گرفتیمش . یادش بخیر .
آهان یک چیز بامزه از موقع عقد تو محضر رو یادم رفته بود بگم . این موضوع رو بعدا تو فیلم متوجهش شدم . موقعی که آقای عاقد از پژمان بله رو گرفت من زودتر از همه شروع میکنم به دست زدن . خیلی خنده دار بود . عین این ذوق زده ها . خب خوشحال بودم دیگه !!!!
راستی ما عکاس و فیلمبردار و احیانا گروه موزیک نداشتیم چون چند تا عکاس و فیلمبردار و فیلمساز و جمع کثیری از دانشجویان و فارغ التحصیلان دانشکده موسیقی مهمونهای ما رو تشکیل میدادند و خلاصه خودمون از پس خودمون بر اومدیم . تو این زمینه به خودکفایی رسیدیم . باز هم جای شکرش باقیه .